کد مطلب:94581 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

خطبه 164-آفرینش طاووس












[صفحه 432]

طاووسی كه با هزاران رنگ زیبا در برابر چشم شما، به ناز میخرامد و شما حتی از شمارش آنهمه رنگهایش ناتوانید یكی از كوچكترین آفریدگان خدای بی همتاست پروردگار مهربان، موجودات عجیب و شگفت انگیزی را آفرید كه بعضی مانند انسان و حیوان، جان دارند و برخی همچون جمادات، بی جان و عده ای بسان كوهها، ساكن و آرام، و گروهی مانند اختران آسمان، پیوسته در چرخش و حركتند. آفریدگار دلائی آشكاری كه خرد خردمندان و هوش هوشمندان، از دركش عاجز و جز تسلیم و سرسپاری و فرمانبرداری، گریز و چاره ای ندارند برای بشر ارائه فرموده، و پیوسته آوای یگانگی اش در گوشهای ما طنین افكن است. در میان آفریدگان خود، مرغان و پرندگان گوناگونی بیافرید كه در شكاف زمین و دره ها و بر قلل رفیع كوهها، آشیان میگیرند. مرغانی كه با بال و پرههای رنگارنگ، طوق اطاعت و فرمانبرداری بگردن افكنده و در فضای باز و وسیع، سینه هوا را میشكافند و به آسمان پر می كشند خداوند آنان را از نیستی، به این شكل زیبا و صورتهای دلخواه و شگفت انگیز بیافرید و استخوان و بند و پیوندشان را در زیر پرده گوشت و پوست به هم متصل فرمود. تعدادی از آنها را بعلت جثه سنگینشان، از پریدن در فراخن

ای آسمان و حركت سریع، منع نمود و مقرر فرمود تا در سطح نزدیك زمین، پرواز كنند و در این حد حركت نمایند. و عده ای را از روی حكمت و مصلحت خویش برنگهای مختلف بیاراست، و برخی را به یك رنگ ثابت بیافرید كه با هیچ رنگ دیگری آمیخته نشوند، و گروهی را گردن بندی از رنگهای زیبا بخشید كه رنگ آن با رنگ پر تنشان مختلف است و اینهمه جزئی از قدرت خلاقه آن خالق بزرگ و قدرتمند میباشد

[صفحه 433]

یكی از شگفت انگیزترین مرغان، طاووس است كه خداوند او را در منظم ترین كیفیات، آفریده و رنگهایش را به زیباترین شكل آراسته است. پرها و شاهپرهایش در انتها بهم پیوسته می شوند، و دمی دارد كه كشیده و افراشته است. هنگامیكه به طرف جفت ماده خود بخرامد، پرهای پیچیده دم افتاده اش را باز و افراشته می كند تا بجائی كه چترسان، همچون سایبانی بر روی سرش قرار میگیرد گوئی همچون بادبان كشتی دارین است كه كشتی بان، آنرا از سوئی به سوئی دیگر میگرداند هنگام حركت پرهای نرمش، با آنهمه رنگهای گوناگون و زیبا، به ناز بر تماشاگران فخر میفروشد و به هر سو میخرامد. همچون خروس با جفت خویش، جفتگیری می كند و برای بارور كردن ماده خود، مانند نرهای پر شهوت، بسوی او میرود. اینك تو زیرا، بر آن نیستم تا مانند كسی كه دعوی و گفتارش متكی بم میتوانی به چشم، این حقیقت را در هماغوشی آنان ببینی اسناد و مدارك و دلائل نیست، گواه پوچ آورم و سخنانم را به تو تحمیل كنم. این گمان كه میگویند: طاووس نر به هنگام نظاره جفت خویش، اشكی در كاسه چشمش جمع می شود و ماده آن را به منقار بر میدارد و میچشد و آنگاه این قطره اشك تخم شده و جفت ماده از آن بارور می شود ح

قیقت ندارد. و اینكه میگویند: هم آغوشی طاووس نر، جز حالت چشیدن و نوشیدن اشك چشم ماده نیست، نادرست و اشتباه است. و البته این سخن از جفت گیری كلاغها- كه میگویند منقار در منقار می كنند- شگفت انگیزتر نمی باشد و هر دوی این گفتار خطاست. سپیدی و صافی پرهای آنها، بسان مفتولهای سیم گون است و حلقه های رنگین روی بالهایشان، همچون گردنبندهای طلائی و یا پاره های زبرجد میدرخشد. اگر بخواهیم بال او را به رستنی های روی زمین مانند كنیم، مثل دسته گلهای با طراوت و شاداب بهاری است، و اگر به پوشیدنی ها مانند سازیم، همچون خرقه های پر نقش و نگار، و یا همچون رداهای خوشرنگ و زیبای یمانی است. در مقایسه، به زر و زیورها و به نگین های رنگین میماند كه در میان حلقه ای از نقره ناب نشانده شده و به آرایش جواهرات سبز و سرخ و زرد، آذین گردیده است. طاووس به ناز می خرامد و به فخر پیوسته به دم و پرهای قشنگ خود می نگرد، و در میان اینهمه شكوه و زیبائی بشادی، خنده سر میدهد و در اینحال ناگهان به پاهایش خیره می شود و از زشتی آنها فریاد می كشد، و به آوای بلند می گرید. گوئیا در این حال فریاد رسی می طلبد، و غم و اندوه فراوانی كه به خاطر زشتی پاهای نازیبایش

به او دست میدهد، حقیقتی است غیر قابل انكار و اغماض، زیرا پاهایش بسان پاهای خروسان، خاكی رنگ و باریك و زشت است و از كنار استخوان پایش ساقه ای خار مانند برآمده است. در پشت گردنش كاكلی است سبز و زیبا نقش، و نیز برآمدگی درازی یال و گردنش، همچون صراحی و تنگی است بلند و كشیده. این برآمدگی تا فرورفتگی زیر شكمش، زیبا و برنگ سرمه یمنی و یا لباس حریر و دیبای زیبائی است كه همچون آینه شفاف و صیقل یافته و تمام جلو سینه و شكمش را می پوشاند. از دور چنین به نظر می رسد كه طاووسان، خود را در سیه چادری پوشانده اند و از فرط زیبائی و شفافی، این سیاهی در میان رنگ سبز تیره ای موج میزند. از شكاف گوشش، خط باریكی است به نازكی نوك قلم، و سپیدی گل بابونه كه در وسط آن همه، سبز مایل به سیاهی میدرخشد. كوتاه اینكه، در این همه رنگهای طبیعت، كمتر رنگی است كه این مرغ خوش خط و خال از آن بی بهره باشد، و شكوه درخشش این رنگها، به او طراوت و ظرافت خاصی می بخشد. طاووسان به شكوفه های گوناگونی میمانند كه بارانهای بهاری و آفتابهای تابستانی آنها را نپرورده، بلكه باید گفت: در نگارستان آفرینش و بدست نقاش ازل، این همه زیبائی بافته اند. و گاهی همچون درختان

خزان زده پائیزی، بال و پرهایشان میریزد و این ریزش، باعث می شود تا پرهای نو و زیباتری، درست همانگونه كه بوده، با همان رنگها و نقش ها، و در جای پیشینشان بروید و گونه ای دیگر نشود و هرگاه در رنگ یكی از پرهایش خیره شوید، رنگهای دلخواه و زیبائی بچشم میخورد: گاهی قرمز، برنگ گلهای سرخ، گاهی سبز همچون زبرجد و زمانی زرد، همچون طلای ناب. چگونه ممكن است كسی به كنه ذات چنین آفرینشی، با همه هوشمندی عمیق و ذوق و قریجه سرشار خویش، پی ببرد و حتی آنرا در احساس و ادراك خویش بگنجاند؟ كجاست توصیفگری كه بتواند چنین كیفیتی را وصف كند و به قلم آورد؟ حال آنكه دوراندیش ترین كسان، كوچكترین اجزاء این حیوان را نمی توانند درك كنند، و بلیغ ترین گوینده ها از توصیفش عاجز و ناتوان اند. وه چه منزه است آفریدگاری كه، چشم اندیشمندان و خردمندان را از وصف مخلوقی كه در پیش چشم آنها نمایان است، خیره ساخته و با آنكه رنگ و تركیب و حدود ظاهر و باطن آن، در برابر چشم ها عیان است، با این وجود، زبانها از توصیفش عاجزند. پاك و منزه است پروردگاری كه پاهای مورچگان و پشه ها را كوچك و ظریف، و پای پیلان و نظائر آنها را بزرگ و سخت و محكم آفریده است. بر هر جنبنده

ای و صاحب جانی كه اندامش از روح تحرك و جنبش یافته، فرض است كه سرانجامی و وعده گاهی به نیستی و مرگ و نابودی داشته باشد، و اینهمه شگفتیها، ذره ای است از قدرت بی مانند آن یكتای بی مثال

[صفحه 437]

اگر میدانستی كه بهشت جاوید، چه سرای با شكوه و بی مانندی است، خیال خام دنیا را از سر بدر میكردی و برای وصالش، جان به اخلاص می بخشیدی! اگر با چشم جان به آنچه برای تو در بهشت برین، وصف شده بنگری و به بركاتش بیندیشی، بی هیچ تردید چشم از دنیا و مظاهر فریبنده اش فرو می پوشی و دل از هوسها و خواهش ها و آرایشهایش میشوئی. اندیشه تو از آهنگ و آوای شاخه ها و برگهای درختانی كه سر در هم پیچیده اند و در كنار جویباران بهشتی، كه ریشه ها و ساقه هاشان در توده های مشك، پنهان گشته، مدهوش خواهد شد. از خوشه ها و میوه های تازه ای كه همچون مرواریدهای غلطان از شاخساران بزرگ و كوچك آویزان است و همچنین از ثمره های گوناگون و رنگارنگ درختانی كه در حریر برگ شكوفه ها بارور می شوند و بی هیچ رنج و زحمتی، بنا به میل تو در دست و دهانت فرو می افتند، مبهوت و حیران میشوی. برای میهمانان فردوس جاویدان، در برابر قصرها و كاخ ها، شهدهای پاك و گوارا و نوشیدنیهای پر بركت و بی زیان در گردش است. بهشتیان از آن موقع كه آفریدگار، آنان را در سرای جاوید منزل دهد، پیوسته مشمول عنایات و بركات خداوندیش قرار می گیرند و از آن پس، عالم سفر و حضر و مرگ

و برزخ و دوزخی دیگر بر ایشان وجود ندارد. اینك تو ای شنوای سخن راستین، اگر دیده و دل به اندیشه آنچه كه ناگاه به تو رسد بسپاری و آنهمه شكوه و عظلمت و مناظر بدیع و شگفت انگیز را بیاد آوری، بی هیچ تردید از شوق وجد و وصال و ورود به آن سرزمین موعود و بهشت معهود، به یكباره قالب تهی كنی و مرغ روحت پر و بال زنان از بند تن رها شود و چنان در تماشای آن دیدنی های حیرت آور، شتاب كنی كه یكراست از همین مكانی كه من در آن با تو در گفتگو هستم، روی بر خاك نهی و از ساكنان گورستان شوی و چشم و دل از این دنیا برگیری. بر این امید كه جهان آفرین مهربان، از روی لطف سرشار و فضل بیرون از شمارش، ما و شما را در زمره مومنان گرداند. مومنان نیك ایمانی كه با همه جان، برای رفتن به جهان جاویدان، صمیمانه میكوشند و عابدانه او را می ستایند


صفحه 432، 433، 437.